حکمت الهی
اقسام حکمت در علم کلام[ویرایش]
حکمت در اصطلاح متکلمان در دو معنا به کار رفته است:
۱. حکمت بالمعنی الاعم
۲. حکمت بالمعنی الاخص
اقسام حکمت بالمعنی الاعم[ویرایش]
حکمت به معنی اعم به حکمت علمی و حکمت عملی تقسیم میشود.
← حکمت علمی
حکمت علمی عبارت است از:بهترین علم به بهترین معلوم که مصداق آن، علم خداوند به ذات و افعال خویش است [۵] علامه حلی میگوید [۶]:«حکمت گاهی به معنای معرفت اشیا است… و معرفتی کاملتر از معرفت خداوند تعالی نیست. پس خداوند بدین معنا حکیم است.»
← اولین معنای حکمت عملی
حکمت عملی نیز دارای دو معنا است:
به معنای اِحکام و اتقان آفرینش و تدبیر موجودات چنانکه علامه حلی میگوید [۷]:«گاهی منظور از حکمت، صادر شدن شی به گونه اکمل است… پس همانا افعال خداوند متعال در نهایت اِحکام و اتقان و نهایت کمال است. بنابراین خداوند به این معنا حکیم است.»
←← دلائل اولین معنا
بر استحکام و اتقان افعال الهی میتوان سه دلیل ارائه نمود [۸]:
۱. مطالعه نظم و اسرار خلقت : از مطالعه جهان خلقت و دقت در آفرینش موجودات درمییابیم که این نظام به بهترین صورت ممکن و به نحوی متقن و شایسته تحقق یافته است.
۲. تناسب اثر با موثر: اثر هر فاعلی باید با موثر خویش متناسب باشد. از اینرو خداوند که کمال مطلق و پیراسته از هر عیب و نقصی است باید آثار و افعالش به بهترین شکل ممکن و در نهایت استواری و اتقان باشد. به عبارت دیگر نظامی بهتر از نظام کنونی و خلقت امکان تحقق نداشته است وگرنه خدایی که نیکوترین خالق جهان، قادر ، عالم مطلق و خیر محض است آنرا میآفرید. از این رو خداوند حکیم است و تمام مخلوقاتش در نهایت اتقان و استواری خلق شدهاند.
۳. نبودن علتی بر نااستواری: علتهای نااستواری و نقص یک فعل معمولا به جهل و نادانی یا به عجز و ناتوانی و عدم خیرخواهی فاعل مستند هستند و از آنجا که خداوند عالم مطلق، قادر مطلق و خیر محض است بنابراین محال است که فعل او نااستوار و ناقص باشد درنتیجه او حکیم است.
← دومین معنای حکمت عملی
دومین معنای حکمت عملی عبارت از تنزه و پیراستگی فاعل از اعمال قبیح و نارواست. بر این اساس هنگامی که میگوییم خداوند حکیم است به این معناست که خدای سبحان کار زشت، لغو و بیهوده انجام نمیدهد. چنانکه فخر رازی مینویسد:«حکمت عبارت از آنست که خداوند از انجام آنچه سزاوار نیست منزه است.» وی برای اثبات این معنا به دو آیه زیر استشهاد نموده است [۹]:
«أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُون» [۱۰]«آیا گمان کردید شما را بیهوده آفریدهایم، و بسوی ما باز نمیگردید؟»
و نیز:
«وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما باطِلا» [۱۱]
«ما آسمان و زمین و آنچه را میان آنهاست بیهوده نیافریدیم.»
←← دلیل عقلی دومین معنا
ایجاد افعال قبیح، لغو و بیهوده ناشی از جهل یا ناتوانی فاعل و یا نیازمندی اوست و چون خداوند کمال مطلق بوده و از همه این نقصها پیراسته است هیچگاه عمل زشت و بیهوده انجام نمیدهد. در نتیجه افعال او حکیمانه است. [۱۲]
حکمت بالمعنی الاخص[ویرایش]
به معنای غایی بودن افعال الهی و معلل بودن آنها به اغراض است. این معنا در حقیقت یکی از مصادیق مربوط به حکمت بالمعنی الاعم یعنی تنزه خداوند از فعل نارواست چنانکه لاهیجی درباره آن مینویسد:«بدان که اگر افعال خدای تعالی را غرض نبودی هر آیینه عبث بودی و صدور عبث ممتنع است از واجب الوجود. [۱۳]»